جدول جو
جدول جو

معنی ژان لان - جستجوی لغت در جدول جو

ژان لان
ژان، دوک منتبلّو و مارشال فرانسه، مولد لکتور به سال 1769 میلادی وی در 1792 وارد فوج داوطلبان گردید و سه سال بعد درجۀ ژنرالی یافت، درلشکرکشی ناپلئون به مصر همراه بود و در کودتای ’18 برومر’ با بناپارت همراهی کرد و در منتبلو و مارنگو کسب شهرت کرد و ساراگس را به سال 1809 گرفت و در جنگ اسلینگ جراحت مهلکی برداشت و به سال 1809 درگذشت
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سان سان
تصویر سان سان
حصه حصه، پاره پاره
فرهنگ فارسی عمید
(لُ ژُ نُ)
بطریق قسطنطنیه (582- 595 میلادی). این بطریق را در امپراطور موریس نفوذ کلمه بسیار بود
لغت نامه دهخدا
(اَ دِ)
دهی است از بخش حومه شهرستان اصفهان با 134 تن سکنه. آب آن از زاینده رود و چاه. محصول آن ذرت و هندوانه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
جای نان، صندوق یا سبدی که نان در آن نهند، نان دانی، رجوع به ناندانی شود
لغت نامه دهخدا
نام محلی در راه سنندج به ساوجبلاغ، در 5500 گزی سنندج
لغت نامه دهخدا
ریشه کلمه خاقان است و آن مخفف قان قانات است و لقبی است مخصوص شاهان و بزرگان مغول، (النقود العربیه ص 134)
لغت نامه دهخدا
نقل صوت خر، عرعر، عان عان
لغت نامه دهخدا
(دُ مُ)
ژان کلوپینل. نویسندۀ فرانسوی متولد در حدود 1240 و متوفی پیش از سنۀ 1305 م
لغت نامه دهخدا
(فُ)
ملکۀ کاستیل از 1504 تا 1555 میلادی متولد در طلیطله (1479 میلادی) و متوفی در تردزیلاس (1555 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(یِ)
نام جزیره آتشفشانی قطبی در اقیانوس منجمد شمالی، دارای 550 کیلومتر مساحت. آن را هلندیها در اوایل قرن هفدهم کشف کردند
لغت نامه دهخدا
حکایت صوت خر، عرعر، نهیق:
بترنم هجای من خوانی
سرد و ناخوش بود ترنم خر
چو به عان عان رسی فرومانی
ای مه عان عان خر نه عم عم خر (کذا)
سوزنی
لغت نامه دهخدا
نام پادشاه ماساژت هاست پادشاهان این مرز و بوم (صفحات طرف قفقاز) و پادشاه ارامنه از یک نژادند، این پادشاه گریگوار مبلّغ دین مسیح را به دم اسبی بسته و او را در کنار دریای شمال در جلگه ای ... رها کرد تا او هلاک شد، وی سپاه بزرگی فراهم آورد و بطرف رود کور رفت و در صفحات ارمنستان بقتل و غارت پرداخت، خسرو دوم پادشاه ارمنستان همین که از قصد سان سان آگاه شد فرار کرد و از خداوند استغاثه میکرد که آنها را از دست سان سان نجات دهد، در این حال واچه پسر وارتاواز قشون فراوانی تهیه کرد و با ماساژت ها بجنگ پرداخت تا اینکه سپاهیان واچه سر سان سان را بنزد پادشاه ارمنستان آوردند و او چون این سر را دید گریسته گفت: ’ای برادر تو از دودمان اشکانیان بودی’، (از ایران باستان ص 2615، 2616، 2617)
لغت نامه دهخدا
پاره پاره، قطعه قطعه و جزٔجزء، (ناظم الاطباء)، رجزع به سان شود
لغت نامه دهخدا
متفرق و پاشان و پراکنده و از هم جدا، (ناظم الاطباء)، دانه دانه،
- دان دان بیرون زدن، دانه ها بیرون آمدن بر اندام در بیماری سرخک و آبله مرغان و حصبه و جز آن
لغت نامه دهخدا
(قِ)
دهی است از دهستان صالح آباد شهرستان ایلام که در 5 هزارگزی باختر ایلام نزدیک راه شوسۀ ایلام به شاه آباد در دامنه واقع است. ناحیه ایست سردسیر و دارای 535 تن سکنه، آب آنجا از چشمه ها تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و مختصری برنج و توتون و ذرت و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری است. ساکنان آن از طایفۀ پنج ستون هستند و زمستان برای تعلیف احشام خود به مرز ایران و عراق و ارتفاعات کولک میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان رومشکان بخش طرهان شهرستان خرم آباد که در 46 هزارگزی جنوب کوهدشت و 46 هزارگزی جنوب راه شوسۀ فرعی خرم آباد به کوهدشت واقع است، ناحیه ایست کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل و 180 تن سکنه، آب آنجا از مادیان رود تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان، سیاه چادربافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(ژَ)
تولی خان. (دیوان رودکی ج 1 ص 187)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دان دان
تصویر دان دان
دانه دانه، پراکنده و از هم جدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عان عان
تصویر عان عان
حکایت آواز خر عرعر
فرهنگ لغت هوشیار